Farsi Dictionary

Too

زياد، بيش از حد لزوم ، بحد افراط، همچنين ، هم ، بعلا وه ، نيز.

Took

زمان گذشته فعل.ekat

Tool

الت ، افزار، ابزار، اسباب ، الت دست ، داراي ابزار كردن ، بصورت ابزار دراوردن.

Tool

ابزار، الت ، شكل دادن ، مجهز كردن.

Toolbox

جعبه ابزار.

Toolhead

ابزار نگهدار اتومبيل.

Toolhouse

ابزارخانه ، انبار ابزار.

Tooling

شكل دهي ، تجهيز.

Toolroom

اتاق ابزار.

Toom

(.n &.adj): خالي ، تهي ، فاقد، لا غر، دراز، كم هوش (.n):اهنگ ، صدا، دانگ.

Toot

صداي تيزشيپور وبوق ياسوت ، بطور منقطع شيپور زدن.

Tooter

مواظب ، شيپور زن.

Tooth

دندان ، دندانه ، نيش ، داراي دندان كردن ، دندانه دار كردن ، مضرس كردن.

Tooth and nail

بطور وحشيانه ، با جرات باتهور، نوميدانه.

Tooth billed

داراي منقار مضرس.

Toothache

دندان درد، درد دندان.

Toothbrush

مسواك دندان.

Toothed wheel

چرخه دندانه دار.

Toothily

بصورت مضرس ، حريصانه.

Toothless

بي دندان ، بدون دندانه ، (مج.) بچه گانه.

Toothpaste

خمير دندان.

Toothpick

خلا ل دندان ، دندان كاو.

Toothsome

لذيذ، مطبوع ، باب دندان ، خوشمزه ، دندان مز.

Toothy

دندانه دار، داراي دندان مضرس ، (مج.) حريص ، دندان نما.

Tootle

ني يا فلوت ملا يم زدن ، دراز نوشتن ، چرند گفتن ، صداي سوت يا فلوت.

too often

اغلب

Keyword

Criteria