Farsi Dictionary

Scat

(موسيقي جاز) اواز بي معني ، (بشوخي) گمشو، دورشو، گمشدن ، دور شدن ، ماليات ، صداي پاره شدن چيزي ، رگبار باران.

Scathe

صدمه ، خسارت ، زيان ، صدمه زدن ، رنجه دادن ، سبب خسارت شدن.

Scathing

سوزان ، داغدار.

Scatology

(skatology)مبحث مدفوعات ونجاسات ، بي نزاكتي.

Scatophagous

(coprophagous=) كثافت خوار، سرگين خوار.

Scatt

ماليات عوارض.

Scatter

پراكندن ، پخش كردن ، ازهم جدا كردن ، پراكنده وپريشان كردن ، افشاندن ، متفرق كردن.

Scatter

پراكنده كردن ، پراكنده شدن ، متفرق كردن.

Scatter pin

سنجاق سينه.

Scatter rug

قاليچه كوچك.

Scatterbrain

ادم گيج وبي فكر، ادم پريشان فكر.

Scatterer

پراكنده ساز.

Scattergood

(spendthrift=) ولخرج ، مسرف ، دست ودل باز، تلف كار.

Scattering

پراكندگي ، تفرق.

scattered

پراکنده

Keyword

Criteria