Farsi Dictionary

Muss

درهم وبرهم ياكثيف كردن ، تلا ش ، تقلا ، كوشش ، بهم خوردگي ، درهم وبرهمي.

Mussel

(muscle) (ج.ش.) صدف دو كپه اي ، صدف باريك دريايي ورودخانه اي.

Mussy

كثيف ، بهم خورده.

Keyword

Criteria