Levi |
لا وي فرزند يعقوب پيغمبر. |
Leviable |
وضع كردني ، بستني ، قابل تحميل ، ماليات بستني ، وضع ماليات. |
Leviathan |
جانور بزرگ دريايي كه در كتاب عهد عتيق نام برده شده ، نهنگ. |
Levier |
وضع كننده ماليات ، ماليات وصول كن. |
Levigate |
سبك ، نرم ، صيقلي ، نرم كردن ، ساييدن ، خمير كردن ، صاف وصيقلي كردن. |
Levin |
(د.گ.- انگليس) برق ، اذرخش ، اذرخش زدن. |
Levirate |
ازدواج مرد با زن برادر متوفاي خود. |
Levitate |
برخاستن ، بلند شدن ، شناور شدن. |
Levitation |
شناوري. |
Levitative |
شناور در هوا، معلق در هوا. |
Levite |
لا وي ، زاده لا وي ، فرزند حضرت يعقوب. |
Levity |
سبك ، سبك سري ، رفتار سبك ، لوسي. |