Farsi Dictionary

Levi

لا وي فرزند يعقوب پيغمبر.

Leviable

وضع كردني ، بستني ، قابل تحميل ، ماليات بستني ، وضع ماليات.

Leviathan

جانور بزرگ دريايي كه در كتاب عهد عتيق نام برده شده ، نهنگ.

Levier

وضع كننده ماليات ، ماليات وصول كن.

Levigate

سبك ، نرم ، صيقلي ، نرم كردن ، ساييدن ، خمير كردن ، صاف وصيقلي كردن.

Levin

(د.گ.- انگليس) برق ، اذرخش ، اذرخش زدن.

Levirate

ازدواج مرد با زن برادر متوفاي خود.

Levitate

برخاستن ، بلند شدن ، شناور شدن.

Levitation

شناوري.

Levitative

شناور در هوا، معلق در هوا.

Levite

لا وي ، زاده لا وي ، فرزند حضرت يعقوب.

Levity

سبك ، سبك سري ، رفتار سبك ، لوسي.

Keyword

Criteria