Farsi Dictionary

Forb

علف هرزه ، علف.

Forbear

احتراز كردن ، امساك كردن ، خودداري كردن از، صرف نظر كردن ، گذشتن از، اجتناب كردن از، گذشت كردن.

Forbear

(forebear) (معمولا بصورت جمع) نيا، اجداد، جد اعلي.

Forbearance

خودداري ، شكيبايي ، تحمل ، امساك ، مدارا.

Forbid

(.vt):قدغن كردن ، منع كردن ، بازداشتن ، اجازه ندادن (adj): (accursed=) ملعون ، مطرود.

Forbiddance

قدغن ، نهي ، ممانعت ، منع ، بازداشت ، جلوگيري.

Forbidden

ممنوع.

Forbidden character

دخشه ممنوعه.

Forbidden code

رمز ممنوعه.

Forbidding

زننده ، نفرت انگيز، دافع ، ناخوانده ، نامطبوع ، ترسناك ، شوم ، مهيب ، عبوس ، بدقيافه ، نهي كننده.

Forbode

(forebode=) تفال بد زدن.

Forby

(forbye) نزديك ، از نزديك ، از پهلوي ، جز، سواي ، بعلا وه.

Forbye

(forby) نزديك ، از نزديك ، از پهلوي ، جز، سواي ، بعلا وه

forbade

منع

Forbearing

بردبار

Keyword

Criteria