| Whip |
تازيانه ، شلا ق ، حركت تند و سريع و با ضربت ، شلا ق زدن ، تازيانه زدن. |
| Whipcord |
نخ تابيده ، زه ، پارچه محكم و داراي نخ تابيده. |
| Whiplash |
شلا ق ، هرچيزي شبيه شلا ق ، ضربه يا تكان شلا قي ، شلا ق زدن. |
| Whiplike |
تازيانه وار. |
| Whipper |
تازيانه زن ، تعقيب كننده ، شخص موثر و مهم. |
| Whipper |
همدست شكارچي كه تازي ها رابا شلا ق ميراند، اسب عقب مانده ، ناصح ، ناظم پارلماني. |
| Whippersnapper |
ادم بي اهميت ، خود فروش. |
| Whippet |
(ج.ش.) سگ تازي تيز دو، تانك سبك و تندرو. |
| Whipping |
شلا ق زني ، نخ تابيده مخصوص تازيانه پيچي. |
| Whipping boy |
بچه تازيانه خور بجاي شاهزاده در مدرسه ، (مجز) وجه المصالحه امري ، كتك خور. |
| Whipping post |
تيري كه محكومين بتازيانه رابدان ميبندند. |
| Whippletree |
(whiffletree) تير مال بند درشكه و غيره. |
| Whippoorwill |
(ج.ش.) مرغ شبانه پشه خوار مشرق امريكا. |
| Whippy |
شبيه شلا ق ، فنري. |
| Whipsaw |
اره دوسر، با اره دو سر بريدن. |
| Whipstitch |
در مرز زمين شخم زدن ، داراي مرز كردن ، خياط، اهل بخيه ، مكث كوتاه ، يك دقيقه. |
| Whipstock |
دسته شلا ق. |
| whip up |
شلاق زدن |
| whipped |
شلاق زدن |