| Warrant |
سند عندالمطالبه ، گواهي كردن ، تضمين كردن ، گواهي ، حكم |
| Warrantable |
قابل گواهي ، داراي ارزش براي شهادت. |
| Warrantee |
(حق.) متعهدله ، مضمون له. |
| Warranter |
گواه ، شاهد، ضامن ، متعهد. |
| Warrantor |
(حق.) متعهد، تعهد كننده ، ضامن ، كفيل. |
| Warranty |
پابندان ، گارانتي ، ضمانت ، امر مورد تعهد يا تضمين ، تضمين ، تعهد. |
| Warranting |
ضمانت |