| Walk |
راه رفتن ، گام زدن ، گردش كردن ، پياده رفتن ، گردش پياده ، گردشگاه ، پياده رو. |
| Walk |
راه پيما، گردش كننده ، راه رونده ، راه رو. |
| Walk out |
اعتصاب كردن ، كاري را ناگهان ترك كردن. |
| Walk out on |
ترك گفتن ، خالي از سكنه كردن ، قال گذاشتن. |
| Walkaway |
سهل الحصول. |
| Walkie-talkie |
دستگاه مخابره يا راديوي ترانزيستوري كوچك. |
| Walking |
پياده روي، قدم زدن. |
| Walking papers |
(ticket walking) ورقه خاتمه خدمت. |
| Walking stick |
عصا، چوبدستي ، (ج.ش.) حشره راست بال امريكايي. |
| Walking ticket |
(papers walking) ورقه خاتمه خدمت. |
| Walkway |
گردشگاه. |
| walk path |
مسير پياده روي |
| walk up |
قدم زدن - راه رفتن |
| walkman |
واکمن |