| Turn |
نوبت ، چرخش ، گردش (بدور محور يامركزي)، چرخ ، گشت ماشين تراش ، پيچ خوردگي ، قرقره ، استعداد، ميل ، تمايل ، تغيير جهت ، تاه زدن ، برگرداندن ، پيچاندن ، گشتن ، چرخيدن ، گرداندن ، وارونه كردن ، تبديل كردن ، تغيير دادن ، دگرگون ساختن |
| Turn around time |
زمان برگشت. |
| Turn off |
خاموش كردن ياشدن ، محل چرخش ، نقطه تحول ، نقطه انحراف |
| Turn on |
شيراب يا سويچ برق را بازكردن ، بجريان انداختن ، روشن كردن. |
| Turn out |
توليد كردن ، وارونه كردن ، با كليد خاموش كردن ، اجتماع ، ازدحام ، توليد، ازكاردرامدن ، بنتيجه مطلوبي رسيدن ، (انگليس) اعتصاب ، اعتصابگر. |
| Turn over |
غلتاندن ، وارونه كردن ، برگرداندن (خاك)، تعمق كردن ، مرور كردن ، ورق زدن ، برگشتگي ، واژگون شدگي ، سرمايه ، عايدي فعاليت ، عملكرد، محصول ، بازده ، انتقال ، برگردان ، تعويض. |
| Turn to |
مبارزه ، توجه ، عطف توجه ، مراجعه ، بكار پرداختن. |
| Turn up |
رخ دادن ، ظهور، ظاهر شدن. |
| Turner |
خراط، تراش كار، چرخ كار، چرخنده ، چرخاننده. |
| Turnery |
خراطي ، تراش كاري ، دكان خراطي ، كارخانه تراش ، ماشين تراش ، اشياء تراشيدني ، منبت كاري. |
| Turnicidae |
(turni=) (ج.ش.) خانواده بلدرچين. |
| Turning chisel |
اسكنه ماشين تراش ، قلم ماشين تراش. |
| Turning point |
نقطه برگشت ، مرحله قاطع ، نقطه تحول. |
| Turnip |
(گ.ش.) شلغم ، منداب. |
| Turnix |
(turnicidae=) (ج.ش.) خانواده بلدرچين. |
| Turnkey |
زندانبان ، كليد دار زندان ، دستگاه انحراف سنج زاويه. |
| Turnover |
برگشت ، حجم معاملا ت ، تغيير و تبديل. |
| Turnpike |
جاده ، شاهراه ، باج راه. |
| Turnsole |
(گ.ش.) گل افتاب گردان ، گياه تورنسل. |
| Turnspit |
اسبابي كه سيخ كباب را روي اتش ميچرخاند. |
| Turnstile |
تيري كه چهار بازوي گردنده داردوهركس ميخواهد از ان بگذرد كوپن خود را در سوراخ ان انداخته وانرا چرخانده وارد ميشود، گردان در. |
| Turntable |
صفحه گردونه ، سكوب چرخنده ، معلق ، پشتك. |
| turn around |
برگشت - دور زدن |
| turn around |
دور زدن |
| turn away |
دور |
| turn left |
چرخش به چپ |
| turnabouts |
تغيير ناگهاني - چرخش به يک طرف |
| turned |
تبديل |
| turning |
عطف |
| turning-point |
نقطه عطف |
| turnips |
شلغم |
| turnout |
مشارکت |
| Turns |
نوبت |