| Straight |
راست ، مستقيم ، درست ، رك ، صريح ، بي پرده ، راحت ، مرتب ، عمودي ، افقي ، بطورسرراست ، مستقيما. |
| Straight |
راست ، مستقيم ، مستقيما. |
| Straight angle |
زاويه 081 درجه. |
| Straight arm |
حريف را با مشت جلو امده از خود دور كردن. |
| Straight face |
چهره رسمي و بي نشاط، قيافه بي تفاوت. |
| Straight line |
مستقيم ، صاف ، يكراست ، بخط مستقيم ، داراي خط مستقيم. |
| Straight off |
بفوريت ، بلا درنگ ، يكراست. |
| Straight out |
راست حسيني ، يكراست ، رك ، مستقيما، بي پرده. |
| Straight ticket |
اخذ راي دستجمعي براي نمايندگان يك حزب. |
| Straightaway |
يكراست ، فورا، بلا درنگ ، رك و بي پرده. |
| Straighten |
راست كردن ، درست كردن ، مرتب كردن. |
| Straighten |
راست كردن ، درست كردن. |
| Straightener |
استوار كننده ، صاف كننده. |
| Straightforward |
راست ، درست ، بي پرده ، رك ، سر راست ، اسان. |
| Straightish |
راست ، مستقيم ، رك ، سر راست. |
| Straightjacket |
(straitjacket) ژاكت ويژه خفت كردن ديوانگان. |
| Straightlaced |
(straitlaced) باتور محكم بسته شده ، كرست بسته ، شكم بند دار، منحصر، محدود، درفشار. |
| Straightway |
بلا درنگ ، فورا، مستقيما، سر راست. |