Farsi Dictionary

Spun

(زمان ماضي واسم مفعول فعل spin).

Spun glass

شيشه تاب خورده ، شيشه مذاب الياف مانند.

Spun rayon

ابريشم مصنوعي تابيده.

Spun yarn

نخ تابيده.

Spunk

دليري ، دل ، جرات ، چوب ، اتشزنه ، اتش گرفتن.

Spunkie

جرقه اتش ، بارقه ، روح.

Spunky

پرحرارت ، باروح ، غيور.

Spunous

(spumy) كف الود، كف دار.

Keyword

Criteria