| Spoil |
غنيمت ، يغما، تاراج ، سودباداورده ، فساد، تباهي ، از بين بردن ، غارت كردن ، ضايع كردن ، فاسد كردن ، فاسد شدن ، پوسيده شدن ، لوس كردن ، رودادن. |
| Spoilable |
فساد پذير، خراب شدني. |
| Spoilage |
تاراج ، غارت ، ضايعات. |
| Spoiler |
(spoilsman) غارتگر، تباه كننده ، فاسد سازنده ، خريدار غناءم جنگي ، محل عيش ديگران. |
| Spoils system |
سيستم تقسيم مناسب دولتي بين اعضاء حزب حاكم. |
| Spoilsman |
(spoiler) غارتگر، تباه كننده ، فاسد سازنده ، خريدار غناءم جنگي ، محل عيش ديگران. |
| Spoilsport |
كسيكه بازي ديگران را خراب ميكند، كسي كه عيش ديگران را منغص ميكند. |
| spoiled |
خراب |
| spoilt |
خراب |