| Sophist |
سوفسطايي ، مغالطه كن ، زبان باز، سفسطه باز. |
| Sophisticate |
خبره وپيشرفته كردن ، سفسطه كردن ، رنگ واب فريبنده زدن به ، از اصالت وسادگي انداختن ، فريبنده. |
| Sophisticated |
خبره وماهر، مشگل وپيچيده ، درسطح بالا ، مصنوعي ، غير طبيعي ، تصنعي ، سوفسطايي. |
| Sophistication |
سفسطه ، دلفريبي ، اغوا، تحريف ، مهارت ، كمال. |
| Sophistry |
سفسطه ، مغالطه ، زبان بازي ، برهان تراشي ، فريب. |