| Shop |
دكان ، مغازه ، كارگاه ، تعمير گاه ، فروشگاه ، خريد كردن ، مغازه گردي كردن ، دكه. |
| Shop |
كارگاه ، مغازه ، خريدكردن. |
| Shopkeeper |
دكاندار، مغازه دار. |
| Shoplifter |
دزد مغازه. |
| Shoplifting |
بلند كردن جنس از مغازه. |
| Shopper |
خريدار، مغازه رو، كاسب خرده فروش. |
| Shoptald |
صحبت بازاري ، گفتگو درباره وضع كسب. |
| Shopworn |
كهنه ورنگ رفته در اثر ماندن در مغازه. |
| Shopping |
خريد |