| Sect |
فرقه ، مسلك ، حزب ، دسته ، دسته مذهبي ، مكتب فلسفي ، بخش ، قسمت ، بريدن ، قسمت كردن. |
| Sectarian |
تيره اي ، فرقه اي ، حزبي ، فرقه گراي ، كوته بين. |
| Sectarianism |
فرقه گرايي. |
| Sectarianize |
با احساسات و تعصبات مسلكي اميختن ، فرقه اي كردن. |
| Sectary |
عضو حزب ، فرقه اي. |
| Section |
برش ، مقطع ، برشگاه ، بخش ، قسمت ، قطعه ، دسته ، گروه ، دايره ، قسمت قسمت كردن ، برش دادن. |
| Section |
مقطع ، بخش. |
| Section crew |
دسته كارگران مسلول يك قسمت از راه اهن. |
| Section gang |
دسته كارگران مسلول يك قسمت از راه اهن. |
| Section hand |
كارگرعضو دسته معيني از كارگران راه اهن. |
| Sectional |
بخش بخش ، قطعه قطعه ، بخشي ، محله اي. |
| Sectionalism |
استان گرايي ، طرفداري از محله يا استان بخصوصي. |
| Sector |
(هن.) قطاع دايره ، قسمتي از جبهه ، خط كش رياضي ، ناحيه ، محله ، بخش ، جزء ، تقسيم كردن. |
| Sector |
قطاع ، بخش. |
| Sector addressing |
نشاني دهي قطاعي. |
| Sectorial |
بخشي ، مربوط به قطاع دايره ، برش ، دندان اسياب. |
| sections |
بخش ها |