| Scrap |
تكه ، پاره ، قراضه ، عكس يا قسمتي از كتاب يا روزنامه كه بريده شده ، ته مانده ، ماشين الا ت اوراق ، اشغال ، جنگ ، نزاع ، اوراق كردن. |
| Scrap |
قراضه ، اوراق ، دورانداختن. |
| Scrap heap |
انبار كالا ي قراضه. |
| Scrapbook |
مجموعه عكسها وقطعاتي كه از كتب مختلف بريده شده ، مجموعه ، مرقع ، دفتر اجناس اوراق. |
| Scrape |
پنجول زدن ، با ناخن و جنگال خراشيدن ، خاراندن ، پاك كردن ، زدودن ، باكهنه ياچيزي ساييدن يا پاك كردن ، تراشيدن ، خراشيدن ، خراش ، اثر خراش ، گير، گرفتاري. |
| Scraper |
خراشنده ، زداينده. |
| Scrapper |
جنگي ، دعوايي ، اوراق كننده. |
| Scrappiness |
پاره پارگي ، اوراق شدگي ، ستيزه جويي ، فتنه جويي. |
| Scrapple |
خوراك مركب از گوشت سرخ كرده وادويه. |
| Scrappy |
پاره پاره ، تكه تكه ، ستيزه جو. |
| scrapped |
اوراق شده - دور انداختن |