Farsi Dictionary

Score

نشان ، حساب ، چوب خط، نمره ، مارك ، نمره امتحان ، باچوب خط حساب كردن ، علا مت گذاردن ، حساب كردن ، بحساب اوردن ، تحقير كردن ، ثبت كردن ، (در مسابقه) پوان اوردن.

Score

امتياز، امتياز گرفتن ، حساب امتيازات.

Scoreless

بي امتياز، بي حساب.

Scorer

حساب نگهدار.

scorecard

کارت امتياز

Keyword

Criteria