Farsi Dictionary

Scene

منظره ، چشم انداز، مجلس ، پرده جزء صحنه نمايش ، صحنه ، جاي وقوع ، مرحله.

Scene stealer

هنرپيشه خودنما.

Scenery

چشم انداز، منظره ، صحنه سازي.

Keyword

Criteria