Farsi Dictionary

Part

پاره ، بخش ، خرد، جزء مركب چيزي ، جزء مساوي ، عنصر اصلي ، عضو، نقطه ، مكان ، اسباب يدكي اتومبيل ، مقسوم ، تفكيك كردن ، تفكيك شدن ، جدا شدن ، جدا كردن ، نقش بازگير، برخه.

Part

جزء ، قطعه ، پاره ، جدا كردن ، جداشدن.

Part number

شماره قطعه.

Part of speech

(د.) ادات سخن (مانند اسم ، صفت ، ضمير وغيره)، بخش گفتار.

Part song

(مو.) اهنگ ملودي چهار بخشي بدون ساز.

Part time

برخه كار، برخه كاري ، نيمه وقت ، پاره وقت.

Part time

پاره وقت.

Partake

شركت كردن ، شريك شدن ، بهره داشتن ، قسمت بردن ، خوردن ، سهيم بودن در.

Parterre

باغچه گلكاري ، بخشي از تماشاخانه كه پشت سر نوازندگان است ، در طول زمين.

Parthenocarpy

ميوه اوري بدون لقاح.

Parthenogenesis

ايجاد مولود بوسيله جنس مونث بدون عمل لقاح ، تناسل بكري ، بكر زايي.

Parthenon

پارتنون معبد خداي اتنا در اتن.

Parthian

پارتي ، اشكاني ، اهل پارت.

Parti coloured

رنگارنگ ، ابلق.

Partial

جانبدار، طرفدار، مغرض ، جزءي ، ناتمام ، بخشي ، قسمتي ، متمايل به ، علا قمند به.

Partial

جزءي ، پاره اي ، طرفدارانه ، غير منصفانه.

Partial carry

رقم تقلي جزءي.

Partial correctness

صحت جزءي.

Partial fraction

پاره كسر، كسر جزءي.

Partial function

پاره تابع ، تابع جزءي.

Partial order

پاره ترتيب ، ترتيب جزءي.

Partial sum

پاره مجموعه ، حاصل جمع جزءي.

Partiality

طرفداري ، جانبداري ، تعصب ، غرض.

Partially defined

پاره تعريف شده.

Partially ordered

پاره مرتب.

Partible

جدا كردني ، قابل افراز، بخش پذير.

Participant

شركت كننده ، شريك ، انباز، سهيم ، همراه.

Participate

شريك شدن ، شركت كردن ، سهيم شدن.

Participate

شركت كردن ، دخالت كردن.

Participating

شركت كننده.

Participation

مشاركت ، مداخله ، شركت كردن.

Participial

وابسته بوجه وصفي.

Participle

(د.) وجه وصفي ، وجه وصفي معلوم ، وجه وصفي مجهول ، صفت مفعولي.

Particle

خرده ، ريزه ، ذره ، لفظ، حرف.

Particular

مخصوص ، ويژه ، خاص ، بخصوص ، مخمص ، دقيق ، نكته بين ، خصوصيات ، تك ، منحصر بفرد.

Particular

ويژه ، خاص ، سختگير.

Particularism

دلبستگي بمرام خاصي ، اعتقاد باينكه نجات فقط براي برگزيدگان ميسر است.

Particularity

بستگي بعقايد خاصي ، داراي خصوصيات معيني ، خصوصيات برجسته ، دقت زياد، جزءيات.

Particularization

شرح دقيق.

Particularize

باذكر جزءيات شرح دادن.

Particulate

بصورت ذره ، داراي ذرات ريز.

Partisan

(partizan) شمشير پهن ودسته بلند، طرفدار، حامي ، پيرو متعصب ، پارتيزان.

Partite

جدا شده ، منقسم به قسمت هاي جدا جدا، (بصورت پسوند) جانبه ، قسمتي.

Partition

تيغه ، ديواره ، وسيله يا اسباب تفكيك ، حد فاصل ، اپارتمان ، تقسيم به بخش هاي جزء كردن ، تفكيك كردن ، جدا كردن.

Partition

جزء بندي كردن ، افراز.

Partitioned

جزء بندي شده.

Partitioning

جزء بندي.

Partitive

وابسته به تيغه يا ديواره يا تفكيك ، وابسته به جزء.

Partitur

(partitura) (مو.) بطور تمام وكمال ، كاملا ، قطعه كامل

Partitura

(partitur) (مو.) بطور تمام وكمال ، كاملا ، قطعه كامل.

Partizan

(partisan) شمشير پهن ودسته بلند، طرفدار، حامي ، پيرو متعصب ، پارتيزان.

Partly

چندي ، يك چند، تاحدي ، نسبتا، دريك جزء ، تايك اندازه.

Partner

شريك شدن ياكردن ، شريك ، همدست ، انباز، همسر، يار.

Partnership

انبازي ، مشاركت ، شركاء.

Partridge

(ج.ش.) كبك.

Parturient

بچه اور، بچه زا، كثير الا ولا د، بارور، ثمر بخش.

Parturition

زايمان ، بچه زايي.

Party

قسمت ، بخش ، دسته ، دسته همفكر، حزب ، دسته متشكل ، جمعيت ، مهماني ، بزم ، پارتي ، متخاصم ، طرفدار، طرف ، يارو، مهماني دادن يارفتن.

partake

شريک شدن

partial integration

ادغام جزيي

partially

تا حدي

participated

شرکت

participative

مشارکتي

participator

شرکت کنندگان

Particles

ذرات

Particular

خاص

particular way

راه خاص

particularized

خاص

particularly

به ويژه

partly cloudy

تا حدودي ابري

Keyword

Criteria