Farsi Dictionary

Pal

يار، شريك ، همدست ، رفيق شدن.

Palace

كاخ ، كوشك.

Paladin

پهلوان افسانه يي.

Palaeoanthropic

وابسته به انسانهاي عصر قديم.

Palaestra

(در يونان و روم قديم) ورزشگاه ، استاديوم.

Palankeen

(palanquin) كجاوه ، تخت روان ، پالكي.

Palanquin

(palankeen) كجاوه ، تخت روان ، پالكي.

Palatability

دلچسبي ، دلپذيري.

Palatable

مطبوع به ذاءقه ، خوش طعم ، لذيذ، دلپذير.

Palatal

وابسته به كام ، وابسته سق ، دهاني ، كامي.

Palatalize

(در مورد حروف)از سق ادا كردن ، كامي كردن.

Palate

سق ، سقف دهان ، كام ، ذاءقه ، طعم ، چشيدن.

Palatial

كاخي ، مجلل.

Palatinate

ناحيه قلمرو كنت ، كنت نشين ، ساكن كنت نشين.

Palating

(تش.)استخوان كام ، وابسته بسق ، شبيه كاخ ، مجلل ، اميري كه داراي امتيازات سلطنتي بوده ، كنت نشين.

Palaver

گفتگوي مفصل ، مكالمه ، هرزه درايي ، وراجي ، پر حرفي كردن ، از راه بدر بردن ، چاخان كردن.

Pale

كمرنگ ، رنگ پريده ، رنگ رفته ، بي نور، رنگ پريده شدن ،رنگ رفتن ، در ميان نرده محصور كردن ، احاطه كردن ، ميله دار كردن ، نرده ، حصار دفاعي ، دفاع ، ناحيه محصور، قلمروحدود.

Paleethnology

مبحث شناسايي انسانهاي قديم.

Paleface

نژاد سفيد پوست ، نژاداريايي قفقازي(به تحقير).

Paleobotany

سنگواره شناسي گياهي.

Paleocene

قسمتي از دوران سوم زمين شناسي ، وابسته به دوره پاليوسين.

Paleographer

خط شناس.

Paleography

كتابت قديمي ، شناسايي و كشف خطوط قديمه.

Paleolith

پارينه سنگ ، الا ت سنگي نتراشيده عصر حجر قديم.

Paleolithic

پارينه سنگي ، وابسته به دوره دوم عصر حجر قديم يا كهنه سنگي.

Paleontologist

ديرين شناس ، ويژه گر زيست شناسي دوران قديم يا كهنه سنگي.

Paleontology

مبحث زيست شناسي دوران قديم ، ديرين شناسي.

Paleozoic

دوران اول ، وابسته به عهدي از زمين شناسي كه از اغاز دوره كامبريان تا اوايل دوره پرميان طول كشيده.

Paleozoology

ديرين جانور شناسي ، شعبه اي از ديرين شناسي كه باسنگواره ها وجانوران فسيل شده سروكار دارند.

Palestine

فلسطين.

Palestinian

فلسطيني.

Palette

لوحه سوراخ دار بيضي يا مستطيل مخصوص رنگ اميزي نقاشي ، جعبه رنگ نقاشي.

Palette knife

(knife pallet) كاردك نقاشي.

Palfrey

مركوب ، اسب راهوار و رام.

Paliative

مسكن.

Palimpsest

نسخه خطي يا دست نوشته اي كه نوشته ء روي ان پاك شده و دوباره رويش نوشته باشند.

Palindrome

از دو سر، يكي ، متقارن.

Paling

نرده سازي ، حصار كشي ، نرده ، پرچين.

Palingenesis

تغيير شكل ، تجويد از راه تولد، ايين تعميد مسيحيان.

Palinode

قطعه شعر يا سرودي كه مطلب شعر يا سرود قبلي راانكار كند، صنعت انكار.

Palisade

صخره ء مشرف بر رودخانه ، محجر، پرچين ، با پرچين احاطه كردن.

Pall

پارچه ضخيم روي تابوت يا قبر، تابوت محتوي مرده ، حاءل ، پرده ، با پرده يا روپوش پوشاندن ، بيزارشدن ، بيذوق شدن ، ضعيف شدن ، ضعيف كردن.

Pall mall

چوگان مخصوص بازي پال مال ، شلوغ.

Palladian

معرفتي ، وابسته به معرفت و دانش.

Pallas

لقب شهر اتن ، الهه پالا س اتنا.

Pallbearer

ادم نعش كش ، تابوت بر.

Pallet

ماله چوبي(معماري وغيره)، ماله مخصوص كوزه گران ، ماله ء صافكاري ، تخته پهن ، تشك كاهي.

Pallet knife

(knife palette) كاردك نقاشي.

Palletize

روي سكوب بلند قراردادن ، بوسيله سكوب متحرك(كاميون و غيره)چيزي را حمل كردن.

Palliate

تسكين دادن ، موقتا ارام كردن.

Palliation

تسكين ، كاهش دادن.

Palliator

تسكين دهنده ، كاهش دهنده.

Pallid

رنگ رفته ، كم رنگ ، رنگ پريده ، محو.

Pallor

كمرنگي ، زرد رنگي.

Pally

همدستي ، خودماني ، شريكي.

Palm

نخل ، نخل خرما، نشانه پيروزي ، كاميابي ، كف دست انسان ،كف پاي پستانداران ، كف هرچيزي ، پهنه ، وجب ، با كف دست لمس كردن ، كش رفتن ، رشوه دادن.

Palm oil

روغن خرما، روغن نخل.

Palmar

كف دستي.

Palmary

شايسته ستايش و تقدير، برجسته ، عالي ، پيروز.

Palmate

شبيه پنجه ، گسترده ، شبيه برگ نخل ، داراي پاي پرده دار، داراي انتهاي پهن(مثل شاخ گوزن).

Palmatifid

داراي شكافي شبيه پنجه دست ، شكافته پنجه.

Palmer

زوار امكنه مقدسه كه دو برگ خرما را صليب وار به امكنه مقدسه حمل ميكنند.

Palmetto

(گ.ش.) نخل باد بزني ، سبز نخلي.

Palmiped

(در مورد مرغان ابزي) داراي پاي پرده دار.

Palmist

كف بين.

Palmistry

كف بيني ، كف شناسي.

Palmy

نخلي ، داراي نخل ، برجسته ، كامياب.

Palpability

قابل احساس و لمس.

Palpable

پرماس پذير، پرماسيدني ، حس كردني ، قابل لمس ، اشكار، واضح.

Palpate

پرماسيدن ، لمس كردن ، امتحان نمودن(با لمس)، شاخك دار

Palpebral

پلكي ، وابسته به پلك چشم.

Palpitant

تپنده.

Palpitate

تپيدن ، تپش كردن ، تند زدن(نبض)، لرزيدن.

Palpitation

تپش ، لرزش.

Palpus

(ج.ش.) شاخك حساس ، سبيل ، زاءده بند بندي.

Palsied

افليج ، لرزان ، متزلزل.

Palsy

فلج ، زمين گيري ، فلج كردن.

Palter

دو پهلو سخن گفتن ، زبان بازي كردن ، سهل انگاشتن.

Paltriness

پستي ، حقارت ، ناچيزي.

Paltry

(paultry) اشغال ، چيز اشغال و نا چيز، جزءي.

Paludal

مردابي ، باتلا قي.

Paludism

(طب)مالا ريا، تب نوبه.

Paly

پريده رنگ.

Palynology

گرده افشاني شناسي ، مبحث گرده افشاني.

palaces

کاخها

Palaeontology

فسيل شناسي

Palestinians

فلسطينيها

Pallette

پالت

palliative

تسکين دهنده

palm tree

درخت خرما

palpitations 

تپش قلب

Keyword

Criteria