| Overt |
فاش ، اشكار، معلوم ، واضح ، نپوشيده ، عمومي. |
| Overtake |
رسيدن به ، سبقت گرفتن بر، رد شدن از. |
| Overtax |
ماليات سنگين بستن بر، بار سنگين نهادن بر. |
| Overthrow |
بر انداختن ، بهم زدن ، سرنگون كردن ، منقرض كردن ، مضمحل كردن ، موقوف كردن ، انقراض. |
| Overtime |
بيش از وقت معين ، بطور اضافه ، اضافه كار. |
| Overtone |
صداي فرعي ، قوي ، شديدالحن ، مفهوم فرعي. |
| Overtop |
برتي جستن بر، فاءق امدن بر، بلندتربودن. |
| Overture |
سوراخ ، شكاف ، اغاز عمل ، پيش در امد، افشا، كشف ، مطرح كردن ، باپيش در امداغاز كردن. |
| Overturn |
واژگوني ، واژگون كردن ، برانداختن ، مضمحل كردن ، چپه كردن يا شدن. |
| overtaken |
پيشي - سبقت گرفتن |
| overthrown |
سرنگون |
| overtly |
آشکارا |