| Open |
باز، ازاد، اشكار، باز كردن ، باز شدن. |
| Open |
(.adj):باز، مفتوح ، گشوده ، سرگشاده ، داير، روباز، ازاد، اشكار، بي الا يش ، مهربان ، رك گو، صريح ، درمعرض ، بي پناه ، بي ابر، واريز نشده ، (.vi.vt)بازكردن ، گشودن ، گشادن ، افتتاح كردن ، اشكاركردن بسط دادن ، مفتوح شدن ، شكفتن ، روشن شدن ، خوشحال شدن. |
| Open air |
در هواي ازاد. |
| Open and shut |
خيلي سهل ، كاملا ، ساده ، واضح ، اشكار. |
| Open circuit |
مدار باز، اتصال باز. |
| Open ended |
بي انتها. |
| Open hearth |
كوره فولا د سازي دهان باز. |
| Open hearth process |
ذوب اهن در كوره رو باز و تبديل ان بفولا د. |
| Open house |
پذيرايي از مهمان ، جشن عمومي. |
| Open letter |
نامه سر گشاده. |
| Open loop gain |
بهره تقويت در حلقه باز. |
| Open minded |
روشنفكر. |
| Open sesame |
سحر، مفتاح رمز، مشكل گشا. |
| Open shot |
سيستم باز، با كاركرد ازاد. |
| Open subroutine |
زيرروال باز. |
| Open wire |
سيم لخت ، سيم هوايي. |
| Open wire line |
خط سيمي لخت ، خط سيمي هوايي. |
| Opener |
باز كننده ، گشاينده ، افتتاح كننده ، مفتاح ، باز كن. |
| Openhanded |
گشاده دست ، سخاوتمند، بخشنده ، علني. |
| Opening |
دهانه ، چشمه ، جاي خالي ، سوراخ ، سراغاز، افتتاح ، گشايش. |
| Openmouthed |
دهان باز، حيرت زده ، متعجب و متحير. |
| open-minded |
ذهن باز |
| openly |
آشکارا |
| openness |
باز بودن |