| Nob |
دستيگره ، قلنبه ، سر، ضربت بر سر، كسيكه از طبقات بالا باشد. |
| Nobble |
بطرف خود اوردن ، طرفدار خود كردن ، سرقت كردن ، سواستفاده كردن ، جرزدن ، تقلب كردن. |
| Nobby |
قلنبه ، درجه يك ، اعلي ، ظريف ، خيلي شيك ، عالي. |
| Nobel prize |
جايزه نوبل. |
| Nobility |
نجابت ، اصالت خانوادگي ، طبقه نجبا. |
| Noble |
ازاده ، اصيل ، شريف ، نجيب ، باشكوه. |
| Nobleman |
نجيب زاده. |
| Noblesse |
نجبا، اشراف ، اشرافيت. |
| Noblesse oblige |
بزرگواري و سخاوتمندي ، نشانه نجيب زادگي. |
| Nobody |
هيچ كس ، هيچ فرد، ادم بي اهميت ، ادم گمنام. |