| Lock |
طره گيسو، دسته پشم ، قفل ، چخماق تفنگ ، چفت و بست ، مانع ، سد متحرك ، سدبالا بر، چشمه پل ، محل پرچ يا اتصال دوياچند ورق فلزي ، قفل كردن ، بغل گرفتن ، راكد گذاردن ، قفل شدن ، بوسيله قفل بسته ومحكم شدن ، محبوس شدن. |
| Lock |
قفل. |
| Lock code |
رمز قفل. |
| Lock on |
باعلا ءم مخابراتي و رادار چيزي را تعقيب كردن (مثل قمرمصنوعي وغيره). |
| Lock option |
اختيار كاربرد قفل. |
| Lock out |
حبس كردن ، تحريم كردن. |
| Lock out |
مستخدمين رااز مزاياي استخدامي محروم كردن(براي وادار كردن انها به قبول شرايطكارفرما)، درتنگنا قرار دادن يا بمحل كار راه ندادن. |
| Lockage |
عبور كشتي از دريچه سد ميان بالا بر، هزينه عبور كشتي از سد بالا بر. |
| Locker |
قفل كننده ، قفسه قفل دار، قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجويان (كه كتب خود را در انجا گذارد). |
| Locker paper |
كاغذ بسته بندي اغذيه. |
| Locker room |
اطاقي كه داراي قفسه هاي قفل دار باشد (مثل اطاق رخت كن ورزشكاران). |
| Locket |
قوطي كوچكي براي يادگارهاي خيلي كوچك (مثل طره گيسو) كه بگردن مياويزند. |
| Locking |
قفل شدني ، قفل. |
| Lockjaw |
(طب) قفل شدن يا كليد شدن دهان كه از علا ءم زودرس كزاز است ، تريسموس. |
| Locknut |
مهره اي كه وقتي بدورپيچ پيچيده شود قفل ميشود، مهره قفل شو. |
| Lockout |
حبس ، تحريم. |
| Lockram |
نوعي پارچه كتاني ، (د.گ.) مزخرف ، مهملا ت ، حرف مفت. |
| Locksmith |
قفل ساز. |
| Lockstep |
(نظ.) پيشروي افراد پشت سر يكديگر، قدم اهسته. |
| Lockstitch |
كوك زنجيري ، كوك زنجيري زدن. |
| Lockup |
بازداشتگاه ، تعطيل كردن اموزشگاه ، توقيف ، حبس ، زندان كردن. |
| locked |
قفل شده |