| Live |
(.vi &.vt) :زندگي كردن ، زيستن ، زنده بودن ، (.adj) :زنده ، سرزنده ، موثر، داير. |
| Live bearing |
(viviparous) زنده زا. |
| Live box |
جعبه يا قلمي كه در اب اويزان ميكنند تا موجودات ابزي را زنده نگاهدارند. |
| Live down |
باخاطرات زنده ماندن. |
| Live forever |
زندگي ابدي ، (گ.ش.) ابرون گس ، ابرون ريشه دار. |
| Live oak |
(گ.ش.) بلوط ويرجينيا. |
| Live stock |
چارپايان اهلي ، مواشي وگاو وگوسفندي كه براي كشتار يافروش پرورش شود، احشام. |
| Liveable |
(livable) قابل زيستن ، قابل معاشرت ، قابل زندگي. |
| Livelihood |
وسيله معاش ، معاش ، اعاشه ، معيشت. |
| Livelong |
تمامي ، همه ، پايدار، طولا ني وخسته كننده. |
| Lively |
باروح ، زنده ، جالب توجه ، سرزنده ، از روي نشاط، با سرور وشعف. |
| Liven |
(د.گ.- غالبا با up) چالا ك شدن ، زنده شدن ، چابك شدن ، با روح شدن. |
| Liver |
جگر، كبد، جگر سياه ، مرض كبد، ناخوشي جگر، زندگي كننده. |
| Liveried |
ملبس ، داراي لباس ، در كسوت. |
| Liverish |
شبيه جگر، مبتلا به مرض جگر. |
| Liverwort |
(گ.ش.) غافث ، داروي جگر. |
| Liverwurst |
(sausage liver) سوسيس جگر پخته. |
| Livery |
(حق.) تحويل ، تسليم ، رد وبدل (مثل ضربات متبادله)، رهايي ، نجات ، (م.م.)لباس و خوراكي كه به نوكرداده ميشود، لباس مستخدم ، جيره ، عليق اسب ، جامه ، مستخدم. |
| Livery stable |
اصطبل مخصوص كرايه دادن اسب يا نگاهداري اسب هاي ديگران. |
| Liveryman |
نوكر باب ، كسيكه لباس نوكري بر تن دارد. |
| Livestock |
چارپايان اهلي ، مواشي وگاو وگوسفندي كه براي كشتار يافروش پرورش شود، احشام. |
| Liveware |
زيست افزار. |
| live out |
زندگي کردن |
| lived |
زندگي مي کردند |
| liver condition |
شرايط کبد |
| lives |
زندگي |