Farsi Dictionary

Invest

گذاردن ، نهادن ، منصوب كردن ، اعطاء كردن سرمايه گذاردن.

Investigate

جستار كردن ، رسيدگي كردن(به)، وارسي كردن ، بازجويي كردن(در)، تحقيق كردن ، استفسار كردن ، اطلا عات مقدماتي بدست اوردن.

Investigation

تحقيق ، رسيدگي.

Investiture

اعطاي نشان ، سرمايه گذاري ، دادن امتياز، تفويض.

Investment

سرمايه گذاري ، مبلغ سرمايه گذاري شده.

Investor

سرمايه گذار.

investigative

تحقيقي

investigator

بازرس

Keyword

Criteria