| Import |
وارد كردن ، به كشور اوردن ، اظهار كردن ، دخل داشتن به ، تاثير كردن در، با پيروزي بدست امدن ، تسخير كردن ، اهميت داشتن ، كالا ي رسيده ، كالا ي وارده ، (درجمع) واردات. |
| Importable |
وارد كردني ، كالا ي قابل وارد كردن. |
| Importance |
اهميت ، قدر، اعتبار، نفوذ، شان ، تقاضا، ابرام. |
| Important |
مهم. |
| Importation |
ورود، واردات. |
| Importer |
وارد كننده. |
| Importunate |
سمج ، مبرم ، عاجز كننده ، سماجت اميز، مزاحم. |
| Importune |
مصرانه خواستن ، اصرار كردن به ، عاجز كردن ، سماجت كردن ، ابرام كردن ، مصرانه. |
| Importunity |
اصرار، ابرام. |
| importantly |
مهم |