| Hack |
كلنگ ، سرفه خشك وكوتاه ، چاك ، برش ، شكافي كه بر اثر بيل زدن يا شخم زده ايجاد ميشود، ضربه ، ضربت ، بريدن ،زخم زدن ، خردكردن ، بيل زدن ، اسب كرايه اي ، اسب پير، درشكه كرايه ، نويسنده مزدور، جنده. |
| Hackamore |
مهارياپوزه بند مخصوص رام كردن اسب. |
| Hackberry |
(گ.ش.) داغداغان ، گزنه ها (از جنس celtis). |
| Hackbut |
نوعي تفنگ شمخال كه ته قنداق ان خميده است. |
| Hackie |
(cabdriver=) درشكه چي. |
| Hackle |
شانه مخصوص شانه كردن ليف هاي كتان وابريشم ، كتان زن ، حشره پردار، شانه كردن ، از هم بازكردن ، شكافتن ، متلا شي كردن. |
| Hackmatack |
(گ.ش.) كاج امريكايي ، لا ركس (americana larix). |
| Hackney |
اسب سواري ، درشكه كرايه ، اسب كرايبه ، مزدور، فعله ، فاحشه ، مبتذل كردن ، زياداستعمال شده. |
| Hackney coach |
كالسكه يا درشكه كرايه ، درشكه چهارچرخه ودو اسبه. |
| Hacksaw |
اره اهن بري. |
| Hackwork |
نويسندگي وهنرپيشگي سودطلبانه ، نويسندگي براي كسب معيشت. |
| hacking |
هک کردن |