Farsi Dictionary

Grog

عرق ابدار (مخلوط با اب)، دسته اي از مردم كه براي خوردن عرق گرد هم نشينند، عرق خوردن.

Groggy

مست ، تلو تلو خورنده ، سست.

Grogram

صوف ابريشمي ، نوعي پارچه زمخت.

Keyword

Criteria