نظام نامه ، رمز، قانون ، بصورت رمز دراوردن ، مجموعه قانون تهيه كردن.
رمز، رمزي كردن ، برنامه ، دستورالعملها.
تبديل رمز.
فاصله رمز.
عنصر رمز.
سوراخهاي رمز.
مجموعه رمز.
رمزبرگرداندن.
رمزبرگردان.
ارزش رمز.
بردار رمز.
گردش درطول برنامه.
رمزي.
دخشه رمزي.
رقم دهدهي رمزي.
رمز گذار.
مجموعه قوانين ، دستخط كهنه ، نسخه قديمي.
منش اخلاقي
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains