| Close |
(.adv &.adj &.n) جاي محصور، چهارديواري ، محوطه ، انتها، پايان ، ايست ، توقف ، تنگ ، بن بست ، نزديك ، (.vi &.vt): بستن ، منعقد كردن ، مسدود كردن ، محصور كردن. |
| Close |
نزديك ، بستن. |
| Close corporation |
شركت يا بنگاهي كه توسط عده معدودي از افراد اداره ميشود. |
| Close grain |
داراي الياف يا بلورها وياساختمان ظريف وبهم پيوسته. |
| Close grained |
داراي الياف يا بلورها وياساختمان ظريف وبهم پيوسته. |
| Close up |
از نزديك ، از جلو. |
| Closed |
محصور، مسدود، محرمانه ، بسته ، ممنوع الورود. |
| Closed |
بسته ، مسدود. |
| Closed circuit |
تصوير تلويزيوني كه علا ءم ان بوسيله سيم به چندگيرنده منتقل ميشود، تلويزيون مداربسته. |
| Closed loop |
حلقه بسته. |
| Closed loop gain |
بهره تقويت درطبقه بسته. |
| Closed shop |
سيستم بسته ، با كاركرد انحصاري. |
| Closed shop |
موسسه كارشناسي. |
| Closed subroutine |
زيرروال بسته. |
| Closefisted |
خسيس. |
| Closet |
صندوق خانه ، پستو، گنجه ، خصوصي ، مخفي ، پنهان كردن ، نهفتن ، منزوي شدن. |
| Closet drama |
نمايشنامه خواندني درخانه. |
| close down |
بستن |
| close to |
نزديک به |
| closed-minded |
تعصبي - فکربسته - کور فکر |
| closely |
نزديک |
| closeness |
نزديکي |
| Closer |
نزديک |
| closest |
نزديک ترين |
| closest meaning |
نزديک ترين معنا |
