| Chap |
معامله كردن ، انتخاب كردن ، شكاف دادن ، تركاندن ، خشكي زدن پوست ، زدن ، مشتري ، مرد، جوانك ، شكاف ، ترك ، ف ك. |
| Chaparral |
(گ.ش.) بلوط كوتاه وهميشه بهار جنگل. |
| Chapeau |
(chapeaux، chapeaus.pl) كلا ه ، شاپو. |
| Chapel |
كليساي كوچك. |
| Chaperon |
شخصي كه همراه خانم هاي جوان ميرود، نگهبان ياملا زم خانم هاي جوان ، نگهباني كردن ، همراه دختران جوان رفتن (براي حفاظت انها)، اسكورت. |
| Chaperone |
شخصي كه همراه خانم هاي جوان ميرود، نگهبان ياملا زم خانم هاي جوان ، نگهباني كردن ، همراه دختران جوان رفتن (براي حفاظت انها)، اسكورت. |
| Chapfallen |
داراي چانه اويزان ، ملول ، دلخور. |
| Chaplain |
دين يار، كشيشي كه عبادتگاه ويژه دارد، قاضي عسگر. |
| Chaplaincy |
مقام يا محل كار قاضي عسگر. |
| Chaplet |
حلقه گل كه بگردن مياويزند، تسبيح يا گردن بند. |
| Chapman |
تاجر، دلا ل ، واسطه سيار. |
| Chaps |
شلوار بي خشتك گاوداران. |
| Chapter |
فصل (كتاب)، شعبه ، قسمت ، باب. |
