| Bast |
(گ.ش.) ليف درخت ، پوست ليفي درختان. |
| Bastard |
حرامزاده ، جازده. |
| Bastardization |
حرامزادگي ، پستي ، بدل سازي ، حرامزاده كردن. |
| Bastardize |
حرامزاده خواندن ، فاسدكردن ، پست شدن. |
| Bastardly |
حرامزاده ، خبيث. |
| Bastardy |
حرامزادگي. |
| Baste |
چرب كردن (گوشت كباب)، نم زدن ، (د.گ.) شلا ق زدن ، زخم زبان زدن ، كوك موقتي(بلباس). |
| Bastinado |
فلك ، چوب وفلك ، چوب زدن. |
| Basting |
چرب (كردن) گوشت ، كوك ، نخ كوك ، تنبيه باشلا ق. |
| Bastion |
باستيون ، سنگر و استحكامات. |