And |
و (حرف ربط). |
And |
و، ضرب منطقي. |
And gate |
دريچه و. |
Andante |
(مو.) نسبتا ملا يم (نواخته شود)، نسبتا اهسته ، بارامي ، بملا يمت. |
Andiron |
سه پايه ، پيش بخاري ، سه پايه اي كه كنار بخاري مي گذاشتند. |
Androgen |
هورمون هاي جنسي كه باعث ايجاد صفات ثانويه جنسي در مرد (مثل ريش و صدا) مي شوند. |
Androgynous |
دوجنسه ، هم زن و هم مرد. |
Androgyny |
وجود دو حالت زنانگي و مردانگي توام ، دوجنسي ، خنثي. |
Andromache |
(افسانه ء يونان) زن هكتور (Hector). |
Andromeda |
شاهزاده خانم حبشه اي كه بوسيله پرسوس (perseus) از دست غولي نجات يافت و زن او شد، (نج.) منظومه فلكي مراه المسلسله. |
Andes |
رشته کوههاي آند |
androgenic |
مردانه |
android |
انديشه |