Farsi Dictionary

Accompany

همراهي كردن ، همراه بودن(با)، سرگرم بودن (با)، مصاحبت كردن ، ضميمه كردن ، جفت كردن ، توام كردن ، (مو.) دم گرفتن ، همراهي كردن ، صدا يا ساز راجفت كردن(با).

accompanying

همراه

Keyword

Criteria