Farsi Dictionary

Trim

درست كردن ، اراستن ، زينت دادن ، پيراستن ، تراشيدن ، چيدن ، پيراسته ، مرتب ، پاكيزه ، تر وتميز، وضع ، حالت ، تودوزي وتزءينات داخلي اتومبيل.

Trim size

اندازه طبيعي (پس از پرداخت وبريدن زاويه چيزي).

Trimerous

سه جزيي ، سه بندي ، سه مفصلي ، سه گروهي.

Trimester

دوره سه ماهه ، در حدود سه ماه.

Trimeter

شعر سه وتدي.

Trimmer

پيرايشگر، دستكاري كننده ، صاف كننده ، زينت دهنده ، تغيير عقيده دهنده بنابمصالح روز، تاديب كننده.

Trimolecular

(ش.) سه ذره اي ، داراي سه ملكول.

Trimonthly

هر سه ماه يكبار.

Trimorph

(trimorphous) سه شكلي ، سه وجهي ، سه حالتي.

Trimorphous

(trimorph) سه شكلي ، سه وجهي ، سه حالتي.

Trimotor

هواپيماي سه موتوره.

trimmed 

تقليل يافته

Keyword

Criteria