Farsi Dictionary

Tract

مدت ، مرور، كشش ، حد، وسعت ، اندازه ، داستان يانمايشنامه وياحوادث مسلسل ، نشان ، اثر، رد بپا، رشته ، قطعه ، مقاله ، رساله ، نشريه.

Tractable

رام شو، رام كردني ، سربراه ، نرم ، سست مهار.

Tractarian

مقاله نويس ، چاپ كننده ويا انتشار دهنده ، رساله ، مقاله ، مذاكره ، بحث ، گفتگو.

Tractate

رساله ، مقاله ، مذاكره ، بحث ، گفتگو.

Tractile

كشيده شدني ، نرم ، لوله شو، دراز شدني ، قابل كشش ، قابل اتساع.

Traction

كشش ، انقباض.

Tractive

كشش دار، وابسته به نيروي كشش ، كشنده.

Tractor

تراكتور يا ماشين شخم زني ، گاو اهن موتوري.

traction motor

موتور کشش

tracts

دستگاه

Keyword

Criteria