Farsi Dictionary

Thunder

تندر، اسمان غرش ، رعد، رعد زدن ، اسمان غرش كردن ، باصداي رعد اسا ادا كردن.

Thunderbird

(ج.ش.) الا گزنه استراليايي ، مرغ افسانه اي موجد رعد وبرق.

Thunderbolt

اذرخش ، صاعقه ، صاعقه زدن.

Thunderclap

صداي صاعقه مانند، صداي تندر، غرش رعد.

Thundercloud

ابر صاعقه دار.

Thunderer

تندرگر.

Thunderhead

توده ابري كه حاشيه اش سفيد است وقبل از رعد وبرق در اسمان ظاهر ميشود.

Thundering

رعد زن ، صاعقه انداز، غريب ، رعد اسا.

Thunderous

تندردار، رعد اسا، صاعقه وار.

Thunderpeal

غرش رعد، صداي رعد، غرش.

Thundershower

رگبار همراه با رعد وبرق.

Thunderstone

سنگ اذرخشي.

Thunderstorm

توفان تندري ، توفان همراه بااذرخش وصاعقه.

Thunderstrike

دچار صاعقه شدن ، دچار رعد وبرق شدن ، صاعقه زدن ، مبهوت شدن.

Thunderstroke

صاعقه زدگي ، اصابت صاعقه.

Keyword

Criteria