Farsi Dictionary

Team

گروه ، گروهه ، دسته ، دست ، جفت ، يك دستگاه ، تيم ، دسته درست كردن ، بصورت دسته ياتيم درامدن.

Teammate

همگروه ، عضو تيم ، همكار، همقطار.

Teamster

كاميون ران ، راننده يك جفت حيوان يا دستگاه اسب ودرشكه.

Teamwork

روح همكاري ، كار دسته جمعي.

Team leader

رهبر تيم

team player

بازيکن تيم - موثر در تيم

Keyword

Criteria