گروه ، گروهه ، دسته ، دست ، جفت ، يك دستگاه ، تيم ، دسته درست كردن ، بصورت دسته ياتيم درامدن.
همگروه ، عضو تيم ، همكار، همقطار.
كاميون ران ، راننده يك جفت حيوان يا دستگاه اسب ودرشكه.
روح همكاري ، كار دسته جمعي.
رهبر تيم
بازيکن تيم - موثر در تيم
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains