Farsi Dictionary

Sun

افتاب ، خورشيد، درمعرض افتاب قرار دادن ، تابيدن.

Sun deck

عرشه افتاب گير كشتي ، ايوان افتابگير.

Sun disk

(مصر قديم) صفحه بالدار مظهر خداي افتاب.

Sunbaked

افتاب پخته ، در افتاب خشك شده ، حرارت افتاب ديده.

Sunbath

حمام افتاب.

Sunbathe

حمام افتاب گرفتن.

Sunbeam

پرتو افتاب ، تيغ افتاب ، ادم مسرور.

Sunbonnet

كلا ه افتابي زنانه.

Sunbow

قوس قزح ، رنگين كمان.

Sunburn

افتاب سوخته كردن ، افتاب زدگي.

Sundae

بستني ومغز گردو.

Sunday

يكشنبه ، مربوط به يكشنبه ، تعطيل ، يكشنبه را گذراندن.

Sunder

(در اصطلا ح شاعرانه) جدا كردن ، بريدن.

Sundial

شاخص افتاب ، (گ.ش.) ترمس پايا.

Sundown

غروب.

Sundries

متفرقه ، گوناگون.

Sundry

گوناگون ، متفرقه ، مخلفات.

Sunfast

محو نشدني در اثر نور افتاب ، رنگ ثابت.

Sunflower

(گ.ش.) گل افتاب گردان ، گياه افتاب گرا.

Sunglasses

عينك افتابي.

Sunglow

فلق وشفق خورشيد.

Sunken

فرو رفته ، خالي ، درته اب ، غرق شده.

Sunless

بي نور، بي افتاب.

Sunlight

نور خورشيد، تابش افتاب ، انعكاس نور خورشيد.

Sunlit

روشن از فروغ افتاب.

Sunn

(گ.ش.) كنف بنگالي.

Sunna

(در دين اسلا م) سنت رسم.

Sunni

(sunnite) سني ، اهل سنت ، پيرو مذهب سنت.

Sunnism

سني گري ، مذهب تسنن.

Sunnite

(sunni) سني ، اهل سنت ، پيرو مذهب سنت.

Sunny

افتابي ، روشن ، افتاب رو، رو بافتاب ، تابناك.

Sunny side up

(درمورد تخم مرغ) فقط يك طرفش پخته.

Sunrise

طلوع افتاب ، طلوع خورشيد، تيغ افتاب ، مشرق.

Sunset

غروب افتاب ، مغرب ، افول.

Sunshade

سايه ، چتر افتابي ، سايبان ، ساباط، افتاب گردان.

Sunshine

تابش افتاب ، نور افتاب.

Sunshiny

افتاب گير، منور از نور افتاب.

Sunspot

(نج.) لكه روي خورشيد.

Sunstroke

(طب) افتاب زدگي ، گرمازدگي.

Sunstruck

افتاب زده ، گرمازده.

Suntan

قهوه اي شدن پوست بدن در اثر افتاب ، قهوه مايل بسرخ.

Sunup

(د.گ.) طلوع افتاب.

sun glasses

عينک آفتابي

sun prairie

دشت خورشيد

sunbathing

آفتاب گرفتن

sunk

غرق شده

Keyword

Criteria