Farsi Dictionary

Scotch

ويسكي اسكاتلندي ، (با حرف بزرگ) اسكاتلندي ، چاك ، خراش ، زخم ، چاك دادن ، زخمي كردن ، له كردن ، مسدود كردن ، مانع غلتيدن شدن ، مردد بودن ، نوار چسب اسكاچ.

Scotch verdict

(حق.) حكم گنگ ، حكم غير قطعي ودو پهلو.

Scotcher

(scutcher) تازيانه زن.

Scotchman

اسكاتلندي ، خسيس.

Keyword

Criteria