Farsi Dictionary

Sample

نمونه ، مسطوره ، الگو، ازمون ، واحد نمونه ، نمونه گرفتن ، نمونه نشان دادن ، خوردن.

Sample

نمونه ، نمونه برداشتن ، نمونه گرفتن.

Sampler

نمونه بردار.

Samplery

نمونه برداري ، نمونه گيري.

Keyword

Criteria