Rot |
پوسيدن ، ضايع شدن ، فاسد كردن. |
Rota |
فهرست اسامي شاگردان يا سربازان ، دادگاه كاتوليكي. |
Rotameter |
(rotometer) دستگاه مخصوص اندازه گيري جريان اب. |
Rotarian |
عضو باشگاه روتاري. |
Rotary |
گردنده ، چرخنده ، ماشين چرخنده. |
Rotary |
چرخشي ، دوار. |
Rotary switch |
گزينه چرخشي. |
Rotatable |
چرخش پذير. |
Rotatable |
قابل گردش ، ايش دار. |
Rotate |
محوري ، چرخيدن ، برمحور خود گرديدن. |
Rotate |
چرخيدن ، دوران كردن. |
Rotating |
چرخشي ، دوار. |
Rotating memory |
حافظه چرخشي. |
Rotation |
چرخش ، دوران. |
Rotation |
(rotational) چرخش ، دوران ، گردش بدور. |
Rotational |
(rotation) چرخش ، دوران ، گردش بدور. |
Rotational |
چرخشي ، دوراني. |
Rotational delay |
تاخير چرخشي. |
Rotational speed |
سرعت چرخش. |
Rotative |
چرخنده ، گردنده. |
Rotatory |
چرخشي ، دوار، گردشي. |
Rote |
صداي موج ، عادت ، كاري كه از روي عادت بكنند، عادتا تكرار كردن. |
Rotiform |
چرخي ، بشكل چرخ. |
Rotisserie |
مغازه خوراك پزي ، چرخ دوار جهت كباب كردن مرغ. |
Rotogravure |
تهيه گراور غلتكي ، گراور سازي نوردي. |
Rotometer |
(rotameter) دستگاه مخصوص اندازه گيري جريان اب. |
Rotonda |
(rotunda)ساختمان مدور، ساختمان گنبددار. |
Rotor |
قسمت گردنده ماشين ، بردار ثابت ، چرخان. |
Rotten |
پوسيده ، فاسد، خراب ، زنگ زده ، روبفساد. |
Rotter |
ادم نالا يق ، ادم بي عقل و بيشعور، ادم فاسد. |
Rotund |
گوشتالو، خپله ، تپل ، گلوله وار، پر اب و تاب. |
Rotunda |
(rotonda) ساختمان مدور، ساختمان گنبددار. |
Rotundity |
فربهي ، چاق و تپلي بودن. |
rotting |
فاسد |