Farsi Dictionary

Rank

(درمورد جانور) طلب شده ، ترتيب ، نظم ، شكل ، سلسله ، مقام ، صف ، رديف ، قطار، رشته ، شان ، رتبه ، اراستن ، منظم كردن ، درجه دادن ، دسته بندي كردن ، انبوه ، ترشيده ، جلف.

Rank

رتبه ، رتبه بندي كردن.

Rank and file

شلون مختلف نظامي ، نفرات.

Ranker

(نظ.) سرباز، افسر سربازي كرده ، افسر ترفيع يافته ، افسرصفي.

Ranking

داراي مقام بزرگ و عالي.

Ranking

رتبه بندي ، عالي رتبه.

Rankle

چرك نشستن ، چرك جمع كردن ، جان گدازبودن ، جانسوزبودن ، عذاب دادن.

Keyword

Criteria