(درمورد جانور) طلب شده ، ترتيب ، نظم ، شكل ، سلسله ، مقام ، صف ، رديف ، قطار، رشته ، شان ، رتبه ، اراستن ، منظم كردن ، درجه دادن ، دسته بندي كردن ، انبوه ، ترشيده ، جلف.
رتبه ، رتبه بندي كردن.
شلون مختلف نظامي ، نفرات.
(نظ.) سرباز، افسر سربازي كرده ، افسر ترفيع يافته ، افسرصفي.
داراي مقام بزرگ و عالي.
رتبه بندي ، عالي رتبه.
چرك نشستن ، چرك جمع كردن ، جان گدازبودن ، جانسوزبودن ، عذاب دادن.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains