Farsi Dictionary

Ram

قوچ ، گوسفند نر، دژكوب ، پيستون منگنه ابي ، تلمبه ، كلوخ كوب ، كوبيدن ، فرو بردن ، بنقطه مقصود رسانيدن ، سنبه زدن ، باذژكوب خراب كردن ، برج حمل.

Ram's horn

شاخ قوچ ، قسمتي از استحكامات خندق ، تور ماهيگيري ، قلا ب جرثقيل.

Ramadan

(ramazan=) ماه رمضان (عربي)، ماه صيام.

Ramazan

(ramadan =) ماه رمضان (عربي)، ماه صيام.

Ramble

ولگردي ، سر گرداني ، پريشاني ، بي هدفي ، كردن ، پرسه زدن.

Rambler

ولگرد، سر گردان.

Rambunctious

وحشي ، غير قابل كنترل ، بي قانون و قاعده.

Ramekin

(ramequin) خوراك مركب از خرده نان و پنير و تخم مرغ.

Ramentum

تراشه ، قسمت يا جزء بسيار ريز.

Ramequin

(ramekin) خوراك مركب از خرده نان و پنير و تخم مرغ.

Ramie

(گ.ش.) رامي ، الياف گياه.

Ramification

انشعاب ، شاخه شاخگي.

Ramiform

شاخه مانند، منشعب.

Ramify

شاخه شاخه شدن ، منشعب شدن ، شاخه دادن ، شاخه بستن.

Ramose

(ramous) پرشاخه.

Ramous

(ramose) پرشاخه.

Ramp

سرازيرشدن ، خزيدن ، صعود كردن ، بالا بردن يا پايين اوردن ، سكوب سراشيب ، سرازير، پله ء سراشيب ، پيچ ، دست انداز، پلكان ، سطح شيب دار.

Rampage

ديوانگي كردن ، وحشيگري كردن ، داد و بيداد.

Rampageous

پرهياهو، خودسر و خروشان.

Rampancy

شيوع ، فراواني.

Rampant

شايع ، منتشرشده ، فراوان ، حكمفرما.

Rampart

بارو، استحكامات ، داراي استحكامات كردن ، برج و بارو ساختن.

Rampike

درخت خشك و صاف.

Rampion

(گ.ش.) گلپر، گلپرايراني ، گل استكاني.

Ramrod

سنبه ، ميل ، سنبه تفنگ يا توپ ، سيخ ، خم شدني.

Ramshackle

متزلزل ، ناپايدار، شل ، لكنتي ، بدخلق.

Ramulose

(ramulous) شاخه شاخه.

Ramulous

(ramulous) شاخه شاخه.

Ramus

شاخ ، شاخك ، قسمت بر امده و اطاله يافته.

rambling

درهم و برهم - پرت - بي نقشه

ramifications

انشعابات

ramping

سرپاييني

Keyword

Criteria