Farsi Dictionary

Palm

نخل ، نخل خرما، نشانه پيروزي ، كاميابي ، كف دست انسان ،كف پاي پستانداران ، كف هرچيزي ، پهنه ، وجب ، با كف دست لمس كردن ، كش رفتن ، رشوه دادن.

Palm oil

روغن خرما، روغن نخل.

Palmar

كف دستي.

Palmary

شايسته ستايش و تقدير، برجسته ، عالي ، پيروز.

Palmate

شبيه پنجه ، گسترده ، شبيه برگ نخل ، داراي پاي پرده دار، داراي انتهاي پهن(مثل شاخ گوزن).

Palmatifid

داراي شكافي شبيه پنجه دست ، شكافته پنجه.

Palmer

زوار امكنه مقدسه كه دو برگ خرما را صليب وار به امكنه مقدسه حمل ميكنند.

Palmetto

(گ.ش.) نخل باد بزني ، سبز نخلي.

Palmiped

(در مورد مرغان ابزي) داراي پاي پرده دار.

Palmist

كف بين.

Palmistry

كف بيني ، كف شناسي.

Palmy

نخلي ، داراي نخل ، برجسته ، كامياب.

palm tree

درخت خرما

Keyword

Criteria