Farsi Dictionary

Out

خارج ، بيرون از، خارج از، افشا شده ، اشكار، خارج ، بيرون ، خارج از حدود، حذف شده ، راه حل ، اخراج كردن ، اخراج شدن ، قطع كردن ، كشتن ، خاموش كردن ، رفتن ، ظاهر شدن ، فاش شدن ، بيروني.

Out and out

درست ، تمام ، انجام شده ، كامل سرتاسر.

Out and outer

(extremist=) افراطي.

Out of

خارج از، بيرون از، در خارج ، بواسطه.

Out of date

از مد افتاده ، منسوخه ، قديمي.

Out of door

(doors of out) خارج از منزل ، فضاي ازاد، در هواي ازاد.

Out of doors

(out of doors) خارج از منزل ، فضاي ازاد، در هواي ازاد.

Out of the way

دور، دور دست ، غيرقابل دسترس ، دنج.

Outage

سوراخ ، راه خروج ، زمان قطع برق ، مدت.

Outage

قطع ، قطع برق.

Outback

جاي دور افتاده.

Outbalance

سنگين تر بودن از، پيشي جستن.

Outbid

(درمناقصه و مزايده) بيشتر پيشنهاد دادن از، روي دست كسي رفتن ، بيشتر توپ زدن از.

Outboard

موتور بيرون از كشتي ، قايق.

Outboard motor

موتور كوچك قايق.

Outbound

رهسپار دريا، عازم ناحيه دور دست.

Outbrave

شجاعت بيشتري ازديگران نشان دادن ، در شجاعت سرامد شدن.

Outbreak

وقوع ، بروز، درگير، ظهور، شيوع ، طغيان.

Outbreed

جفت گيري كردن انواع مختلف جانوران.

Outbuilding

ساختمان دور افتاده و دور از ساختمان اصلي.

Outburst

طغيان ، ظهور، فوران ، انفجار، غضب.

Outbye

(outby) (اسكاتلند) خارج از، دور از، درفاصله اي دور.

Outcast

مطرود، رانده ، دربدر، منفور.

Outcaste

(هندوستان) شخص خارج از مذهب ، مطرود.

Outclass

داراي مقام بلندتري بودن از، از حيث مرتبه و طبقه برتري داشتن بر، برتري داشتن بر.

Outcome

برامد، پي امد، حاصل ، نتيجه.

Outcrop

سر بيرون كردن ، رخ دادن ، نمودارشدن ، برون زد.

Outcross

اميزش كردن دو جنس مختلف با هم.

Outcrossing

پيوند دو نژاد.

Outcry

فرياد، داد، غريو، حراج ، مزايده ، بيداد.

Outcurve

انحنا يا خميدگي بطرف خارج.

Outdated

قديمي ، منسوخ.

Outdistance

خيلي جلوتر از ديگري افتادن (درمسابقه)، سبقت گرفتن بر.

Outdo

بهتر از ديگري انجام دادن ، شكست دادن.

Outdoor

بيرون ، بيروني ، صحرايي ، در هواي ازاد.

Outdoors

خارج از منزل ، درهواي ازاد، بيرون.

Outer

بيروني.

Outer space

فضاي خارج از هوا يا جو زمين.

Outermost

از اقصي نقطه ، از دورترين نقطه خارج.

Outface

كسي را از رو بدر كردن ، پر رويي كردن.

Outfall

ريزشگاه ، دهانه ، محل تلا قي دوابريز.

Outfield

مزرعه دور افتاده ، بيرون از محيط، قسمت خارجي ميدان.

Outfight

پيروز شدن ، از ميدان در كردن.

Outfit

تجهيز، ساز وبرگ ، همسفر، گروه ، بنه سفر، توشه ، لوازم فني ، سازو برگ اماده كردن ، تجهيز كردن.

Outfitter

ساز وبرگ فروش.

Outflank

ازجناح خارجي بدشمن حمله كردن.

Outflow

بيرون ريزي ، طغيان ، ريزش ، جريان ، به بيرون جاري شدن.

Outfoot

در سرعت سبقت گرفتن بر، جلو افتادن از.

Outfox

در حقه بازي وپشت هم اندازي جلوتربودن از، زرنگ تر بودن ، كلا ه سركسي گذاشتن.

Outgo

خروج ، مخرج ، هزينه ، عزيمت ، جلو زدن.

Outgrow

بزرگ تر شدن از، زودتر روييدن از.

Outgrwth

فرع ، نتيجه ، حاصل ، برامدگي ، گوشت زيادي.

Outguess

در حدس و گمان برتري داشتن بر، سبقت جستن.

Outhouse

منزل يا حياط پهلويي يا دور افتاده.

Outing

گردش بيرون شهر، تفرج ، وابسته به گردش يا سفر كوتاه.

Outland

زمين هاي خارج از محوطه ملك ، دور افتاده.

Outlandish

بيگانه وار، عجيب و غريب.

Outlast

بيشتر طول كشيدن از، بيشتر زنده بودن از.

Outlaw

ياغي ، متمرد، قانون شكن ، چموش ، ياغي شمردن ، غيرقانوني اعلا م كردن ، ممنوع ساختن.

Outlay

مبلغ سرمايه گذاري شده ، خرج ، بيرون گستردن ، خرج كردن ، هزينه ، پرداخت.

Outlet

روزنه ، مجراي خروج ، بازار فروش ، مخرج.

Outlet

دررو، فروشگاه ، پريز.

Outline

زمينه ، شكل اجمالي ، طرح ، پيرامون ، خلا صه ، رءوس مطالب ، طرح ريزي كردن ، مختصر يا خلا صه چيزي را تهيه كردن.

Outline

طرح كلي ، رءوس مطالب.

Outlive

بيشتر دوام اوردن ، بيشتر زنده بودن از، بيشترعمر كردن از.

Outlook

چشم انداز، دور نما، منظره ، چشم داشت ، نظريه.

Outlying

دور افتاده ، دور از مركز.

Outmaneuver

درمانور جلو افتادن ، سبقت گرفتن بر.

Outmatch

پيش افتادن از، عقب گذاشتن ، قدم فراتر نهادن از.

Outmode

منسوخ شدن ، از مد افتادن ، غير مرسوم.

Outmost

اقصي نقطه ، دور.

Outnumber

از حيث شماره بيشتر بودن ، افزون بودن بر، با تعداد زيادتر تفوق يافتن بر.

Outpatient

بيمار سرپايي بيمارستان.

Outplay

در بازي پيش افتادن بر، در مسابقه جلو افتادن از.

Outpoint

(درمسابقه) سبقت گرفتن ، پوان يا نمره بيشتر اوردن از

Outpost

پاسگاه دور افتاده ، پايگاه مرزي.

Outpour

بيرون ريختن ، بيرون روان شدن ، بيرون ريزش.

Outpouring

بيرون ريزش ، بيرون ريز.

Output

توليد، بازده.

Output

خروجي ، برونداد، محصول.

Output data

داده هاي خروجي.

Output area

ناحيه ، خروجي.

Output buffer

ميانگير خروجي.

Output channel

مجراي خروجي.

Output device

دستگاه خروجي.

Output equipment

تجهيزات خروجي.

Output listing

سياهه خروجي.

Output process

فرايند خروجي.

Output routine

روال خروجي.

Output state

حالت خروجي.

Output stream

مسيل خروجي.

Output unite

واحد خروجي.

Outrage

تخطي ، غضب ، هتك حرمت ، از جا در رفتن ، سخت عصباني شدن ، بي حرمت ساختن ، بي عدالتي كردن.

Outrageous

ظالمانه ، عصباني كننده ، بيداد گرانه.

Outrance

انتها، نهايت.

Outrange

دور رس بودن ، خارج ازتير رس بودن.

Outrank

برتر بودن ، رتبه بالا ترداشتن.

Outre

خارج از حدود معمولي ، خل.

Outreach

فرارسيدن از، توسعه يافتن ، توسعه ، برتري يافتن.

Outride

در سواري پيش افتادن از، در برابر طوفان ايستادگي كردن ، در مسابقه چيره شدن.

out

از - خارج - بيرون

Out Loud

باصداي بلند

out of character

خارج از شخصيت

outbursts

طغيان

outcomes

عواقب - تنيجه

outdoor market

بازار در فضاي باز

outgoing

خروجي

outgrown

بزرگتر شدن

outgrowth

نتيجه

outlines

خطوط

Outpace

سبقت گرفتن

outperform

بهتر

outsiders

خارجي

outskirts

حومه

outsource

برون سپاري

outsourcing

برون سپاري

outvoted

عدم راي - عدم راي اعتماد داده

outweighs

مهمتر

Keyword

Criteria