Load |
بار، كوله بار، فشار، مسلوليت ، بارالكتريكي ، عمل پركردن تفنگ باگلوله ، عملكرد ماشين يا دستگاه ، بار كردن ، پر كردن ، گرانباركردن ، سنگين كردن ، فيلم (دردوربين) گذاشتن ، بار گيري شدن ، بار زدن ، تفنگ يا سلا حي را پر كردن. |
Load |
بار كردن ، بار. |
Load factor |
ضريب بار. |
Load and go |
باركنش و اجرا. |
Load key |
كليد باركنش. |
Load line |
خط بار. |
Load line |
خط دوركشتي كه وقتي كشتي كاملا بارگيري شد اب تا انجا ميرسد. |
Load module |
پيمانه بارشو. |
Load time |
زمان باركردن. |
Loaded |
(ز.ع.- امر.) مست ، پولدار، داراي پول زياد، بارشده ، مملو، پر. |
Loader |
باركننده. |
Loader |
باركننده. |
Loading |
باركنش. |
Loading |
بارگيري ، بار، محموله ، اميختن مواد خارجي به شراب. |
Loading routine |
روال باركننده. |
Loadstar |
ستاره قطبي ، ستاره راهنما. |
Loadstar |
(lodestar)(نج.) ستاره قطبي ، ستاره راهنما، راهنما. |
Loadstone |
(مع.) اكسيد طبيعي اهن ، اهن ربا، چيز جذاب. |
Loadstone |
(lodestone) اهن ربا. |