Farsi Dictionary

Like

دوست داشتن ، مايل بودن ، دل خواستن ، نظير بودن ، بشكل يا شبيه (چيزي يا كسي) بودن ، مانند، مثل ، قرين ، نظير، همانند، متشابه ، شبيه ، همچون ، بسان ، همچنان ، هم شكل ، هم جنس ، متمايل ، به تساوي ، شايد، احتمالا ، في المثل ، مثلا ، همگونه.

Like minded

همفكر، داراي فكر متجانس.

Likeable

دوست داشتني.

Likelihoood

احتمال ، همانندي ، امر محتمل.

Likelincod

راستنمايي.

Likely

راستنما، محتمل.

Likely

محتمل ، باور كردني ، احتمالي.

Liken

مانند كردن ، شبيه كردن ، شبيه شدن.

Likeness

شباهت ، همانندي ، شكل ، شبيه ، پيكر، تصوير.

Likewise

بهمچنين ، چنين ، نيز، هم ، بعلا وه ، همچنان.

likelihood

احتمال

Keyword

Criteria