Farsi Dictionary

Individual

شخص ، فرد، تك ، منحصر بفرد، متعلق بفرد.

Individualism

اصول استقلا ل فردي ، اصول ازادي فردي در سياست و اقتصاد، اعتقاد به اينكه حقيقت ازجوهر هاي منفردي تشكيل يافته است ، خصوصيات فردي ، حالت انفرادي ، تك روي ، فرد گرايي.

Individualist

تك روي ، فرد گراي.

Individuality

فرديت ، شخصيت ، وجود فردي.

Individualization

منفرد سازي ، فرد سازي ، تك سازي.

Individualize

از ديگران جدا كردن ، مجزا كردن ، تك سازي ، تميز دادن ،تشخيص دادن ، حالت ويژه دادن ، منفرد ذكر كردن ، بصورت فردي در اوردن.

Keyword

Criteria